اسلایدر

دوستت دارم...








کلبه تنهایی


 

دوستت دارم را مینویسم...
 

 بخوانی یا نخوانی قلمم همچنان روی صفحه میلغزد برای تو
 


 

دوستت دارم را میگویم...
 

 بشنوی یا نشنوی صدایم همچنان ذکر میگوید برای وصال تو
 


 

ای نگارم ای صنم ...
 

عاشق و دلدار دیرین تو منم
 

ز بیم نبود چشم بی پروایت میلرزد تنم
 

با نیت رسیدن به وصالت فال حافظ میزنم
 


 

میزنم فال و می چندساله میریزم درون جام
 

می نخورده من مستم, ور نه نمی افتادم درون دام
 

آری مـن در دامـم و خرسنـدم از ایـن دام
 

پخته ی روزگار کرد مرا این دام از این خام
 


 

من از این صبر چند سالست که مستم
 

ور نه من از دنیا و می و میخـانه رسـتم
 

آه........ دیگر از این صبر عیوبی خستم
 

چه کنم؟ کار دیگری بر نمی آید ز دستم
 

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:22 توسط امیر علی |



 


:ادامه مطلب:
نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت 13:18 توسط امیر علی |



وقتي دستام خالي باشه وقتي باشم عاشق تو
غير دل چيزي ندارم که بدونم لايق تو
هر بلايي سرم اومد همه زجري که کشيدم
همه رو به جون خريدم ولي از تو نبريدم
هرجا بودم با تو بودم هرجا رفتم تورو ديدم
تو سبک شدن تو رويا همه جا به تو رسيدم
اگه احساسمو کشتي اگه از ياد منو بردي
اگه رفتي بي تفاوت به غريبه سرسپردي
بدون اينو که دل من شده جادو به طلسمت
يکي هست اين ور دنيا که تو يادش مونده اسمت


 

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:9 توسط امیر علی |



 

دلتنگی ها تو بردار              به روی قلبم بزار


تکیه بده به شونم              تو این مسیر دشوار


اگه منو نمی خوای             حرف دلم رو گوش کن


فقط برای یک بار                 بعدش خدانگهدار


تنهای خیلی سخته             وقتی چشام به راهه


وقتی که شب سیاهه           وقتی که بدون ماهه

تنهای خیلی تلخه

نوشته شده در پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:52 توسط امیر علی |



 
 

 

دلم برات تنگ شده.....اما من...من میتونم این دوری رو تحمل

 

 

 

 کنم... به فاصله ها فکر نمیکنم ...... میدونی چرا؟؟ آخه... جای

 

 نگاهت رو نگاهم مونده.....هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم

 

 

 

 استشمام کنم....رد احساست روی دلم جا مونده ... میتونم تپشهای

 

 قلبت رو بشمارم...........چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف

 

 

 میزنن.......حالا چطور بگم تنهام؟؟چطور بگم تو نیستی؟؟چطور بگم

 

 با من نیستی؟؟آره!خودت میدونی....میدونی که همیشه با

 

 

 

 منی....میدونی که تو،توی لحظه لحظه های من جاری

 

 هستی....آخه...تو،توی قلب منی...آره!تو قلب من....برای همینه که

 

 

 

 همیشه با منی...برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور

 

 نیستی...برای همینه که میتونم دوریت رو تحمل کنم...آخه هر وقت

 

 

 

 دلم برات تنگ میشه...هر وقت حس میکنم دیگه طاقت ندارم....دیگه

 

 نمیتونم تحمل کنم...دستامو میذارم رو صورتم و یه نفس عمیق

 

 

 

 میکشم....دستامو که بو میکنم مست میشم...مست از عطر ت. صدای

 

 مهربونت رو میشنوم ...و آخر همهء اینها...به یه چیز میرسم.....به

 

 

 

 عشق و به تو.....آره...به تو....اونوقت دلتنگیم بر طرف

 

 میشه...اونوقت تو رو نزدیکتر از همیشه حس میکنم....اونوقت دیگه

 

 

 

 تنها نیستم

 


حالا من این تنهایی رو خیلی خیلی دوسش دارم.. به این تنهایی دل

 

 

 

 بستم...حالا میدونم که این تنهایی خالی نیست...پر از یاد عشقه.. پ

راز اشکهای گرم عاشقونه ...

 

 

 

 

می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد

 

 

 

 

 

در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

 

 

 

 

 

می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

 

 

 

 

 

هر وقت دلم هوای تو را کرد

 

 

 

 

 

عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

 

 

 

 

 

می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

 

 

 

 

 

که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند

 

 

 

 

 

دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

 

 

 

 

 

می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند

 

 

 

 

 

پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند

 

 

 

 

عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند....

 


نوشته شده در شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:9 توسط امیر علی |



وقتی خورشید میره تا چشماشو رو هم بذاره


رنگ خورشید غروب چشماتو یادم میاره
 
 

همیشه غروب برام عزیز و دوست داشتنیه


واسه اینکه رنگ خوب چشمای تو رو داره


غروبا قشنگن ،‌ با چشات یه رنگن
 

قشنگ ترین غروبو تو چشای تو می بینم
 

 

تموم عالمو پر از صدای تو می بینم


تو چه پاکی ، تو چه خوبی


تو شکوه یه غروبی


مث دریای پر آواز جنوبی


تو برام دیدنی هستی مث دریای جنوب


که پر از رازی و آوازی و قصه های خوب


دیدنت برای من همیشه تازگی داره


مث جنگل مث ساحل ، مث دریا تو غروب

 

 

 

شهر من رو به زوال است تو باید باشی / دل من زیر سوال است تو باید

 باشی فال حافظ زدم آن رند غزل خوان میگفت / زندگی بی تو محال

 است تو باید باشی

 

 

گفتم : تنهام . . نصیحت کرد . . گفت : نا امیدی گفتم : نا امید نیستم ، تنهام گفت : تنهایی قشنگه گفتم : از این قشنگی میترسم گفت : نترس نمیمیری گفتم : کسی کنارم نیست گفت : من هستم ، نصیحتت میکنم ، گوش کن حالت بهتر میشه گفتم : سهم من از همه چیز دنیا شده همین تنهایی . . گفت : خدا هم تنهاس گفتم : من که خدا نیستم . . . داشت فکر میکرد چند تا کلمه جور کنه و نصیحتم کنه دیگه چیزی نگفتم . . ساکت شدم . . . بدون حرکت . . . . چند لحظه ای میشد . . که مرده بودم . . . . . . .

 


 

 

 

هوا خواه تو ام جانا و میدانم که می دانی

که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی

ملامتگو چه دریابد میان عشق و معشوق

نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

 

 

دوست دارم در سرزمین قلبم خانه ای

بسازم که پنجره هایش هیچ گاه از دیدن تو سیر نشوند.

نوشته شده در شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:9 توسط امیر علی |



 

 

impression of i love you 

 تقدیم به کسی که با شکوفه های بهار آمد

امابرای من تنها بهارنبود . بهشتی بود دردل کره خاکی دلم .

تو درپائیزبرگ ریز دستان سرد مرا گرفتی ومرا به باغ دلت راه دادی و من حالا می بینم که دنیای دلت چه بزرگست و من چه ذره ناچیزی در این سبزه زار بی انتها.

 کمک کن تا لایق دلت باشم . کمک کن آنگونه باشم که باید.

مهربانی از تو و عشق از من .

سلام پرنده ی کوچک خوشبختی من

سلام و به امید یه جهان پر از عشق ،پر از محبت و پر از نور برای تو. یه دنیا زیبائی به زیبائی چشمهای نازنین تو.

یه دنیا مثل قلب تو صاف و صادق و مهربان .

هستی من تو ، تمام وجود من تو ، نور دیدگانم تو .

توئی که به گوشه چشمی عشقی گرم وزیبا آفریدی .

توئی که به کرشمه ای آتش در من افروختی .

توئی که پاکی چون دریا.

زلالی چون آب .

روانی چون باران .

تو پادشاه سرزمین عشقی .

تو خود عشقی .

می پرستمت .

برای من بمان همان گونه عاشقانه . تمام عمر من به فدای تو.به فدای نیم نگاه تو و یک نفس تو

تو تنها ترین معشوق منی .

مهربانم

امیدوارم بتوانم لایق تو باشم . به پاس مهربانیت ، تا ابد با تو خواهم ماند.

دیوانه ات خواهم ماند

send photos

 

 

 

 

نوشته شده در شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:9 توسط امیر علی |



دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

شعر و عکس عاشقانه بسیار زیبا
 


 

 

نوشته شده در شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:9 توسط امیر علی |




چه رازی در این جمله است


♥ دوستت دارم ♥


که هرکه می گوید عاشق تر میشود


و هرکه می شنود بی تفاوت تر...


و هرکه می شنود بی تفاوت تر...


 

نوشته شده در جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,ساعت 23:10 توسط امیر علی |



 

نوشته شده در جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,ساعت 23:3 توسط امیر علی |



دلــم گرفــتـه از آدمــايــي كــه ميــگن :



دوست دارم امــا مــعــنـيشـو نـمـيدونـن



از آدمـايــي كــه مـيـخـوايـن مــال اونـا بـاشـي امــا خـودشـون مــال تـو نـيستـن



از اونـايي كـه زيـر بـارون برات ميميرن و وقـتـي آفـتـاب مـيشـه



همــه چـيز از يـادشــون
مـيره

نوشته شده در جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,ساعت 22:45 توسط امیر علی |




مطالب پيشين
» <-PostTitle->
Design By : dashtchat.ir